یکی از مصادیق ادب نفس، رعایت عفّت کلام و پرهیز از به کارگیری مطالب ناگفتنی، الفاظ ناروا و تعبیرات زشت و رکیک در کلام است و اگر ادب را اندازه نگاه داشتن و آزرم در مقابل دیگران معنی کنیم باز هم گویندهای که در سخن خویش حد و اندازه نگاه میدارد و هر اندیشه و کلام ناروایی را به لباس شعر و نثر ادبی ملبّس نمیکند، مؤدّب به حساب میآید.
با آن که خواجۀ شیراز پارهای از اعمال و بسیاری از اشخاص و مقامات را به سختی مورد طنز و انتقاد قرار میدهد؛ امّا به شیوۀ برخی گویندگان، نسبتهای نادرست بر آنان نمیبندد و نام چارپایان را بر آنان اطلاق نمیکند و مواردی چون بیت زیر در دیوانش شاذ و نادر است :
صوفی شهر بین که چون لقمۀ شبهه میخورد؟ / پاردمش دراز باد آن حیوان خوشعلف
حافظ در وصفها علاوه بر شرح زیباییهای چهرۀ معشوق؛ مانند خط، خال، دهان، چشم، ابرو و زلف؛ به ذکر قد و قامت رعنا، کوچکی و ظرافت کمر و اندام سیمین نگار بسنده کرده، رعایت ادب را، از شرح و بیان جزئیات بیشتر خودداری میکند.این شاعر بزرگ، حتّی در خطاب به معشوق مجازی ادب تقاضا را رعایت کرده گاه فقط خواهان دیدار می شود :
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات / کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم / مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم
و حداکثر به بوس و کنار قناعت میکند :
دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم / از بخت شکر دارم و از روزگار هم
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم / کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود / نرگس او که طبیب دل بیمار من است
بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است / از موج سرشکم که رساند به کنارم
گویا شاعر ما از باب رعایت ادب، عمدتاً وصال با معشوق مجازی رادر همین حد قابل طرح می داند. در تمامی دیوان، بسیار اندک یعنی دو بار از باز کردن قبای معشوق سخن می راند :
بگشا بند قبا تا بگشاید دل من / که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود
بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه / تا چو زلفت سر سودا زده در پا فکنم
و تنها در یک بیت آن هم پوشیده و در لفّافۀ ابهام و ایهام، گسترۀ وصال را فراتر برده، از سفته کردن دُر دانه ، سخن می گوید :
وه که دُر دانه ای چنین نازک / در شب تار سُفتنم هوس است
در سراسر دیوان او تصریحاً یا تلویحاً از اسافل اعضا ، مدفوعات و مصدورات آدمی ، مَبرز و مَبال و امثالهم حرفی در میان نیست. مواردی که بزرگانی چون مولوی و سعدی به کار گرفته اند و مایۀ انتقاد بسیاری، از آنان شده است[1].
حاصل آن که دیوان حافظ یکی از اخلاقی ترین و پاک ترین آثار کلاسیک ماست و از این جهت جایگاه حافظ به همراه فردوسی بزرگ از دیگر سخنوران هم طراز خویش از جمله مولانا و سعدی فراتر می رود.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 - استاد محمّد تقی جعفری در بارۀ مولوی می گوید:«البتّه باید بگوییم که ما مثال های رکیک او را قبول نداریم و از این جهت متأ سفیم.» و استاد عبدالحسین زرین کوب استفاده از این مطالب و واژه ها را در کلام مولانا « ضعف بشری» خوانده است.